علی،علی،علی،چه بگویم؟ چه بگویم؟ چطور نام تو را که بر قلبم گره خورده است،بر زبان آورم؟ چگونه عشق ازلی ام را به تو که در سرا چه ی دلم نهان شده است وگوش نامحرم را جای پیغام ملکوتی او نیست، بازگو کنم ؟علی چه بگویم که مرا ممکن است به شرک متهم کنند. اگر پرستش جز ذات خدا مجاز بود بدون شک تو را می پرستیدم. تو تجلی خدایی ، تو تجسم صفات خدا و معیارهای خدایی، تو خلیفه الله علی الارضی، تو هدف انسانیتی، تو خدا نیستی؛ ولی وجود تو را جز خدا پر نکرده است.
دکتر چمران
فرزندم در سرزمین گذشتگان و آثارشان سیر کن و بنگر که چه کردند و از کجا به کجا منتقل شدند و کجا بار گشودند و در کجا فرود آمدند، آن گاه خواهى دید که از کنار دوستان رخت بر بستهاند و به خانههاى غربت ساکن شدهاند و البته چیزى باقى نمانده که تو هم یکى از آنها باشى. پس براى نیکو ساختن جایگاهت تلاش کن و هیچگاه آخرتت را به دنیا مفروش در آنچه نمىدانى سخن مگو و آنچه را وظیفهات نیست بر زبان جارى مساز و از راهى که مىترسى به گمراهى واقع شوى پرهیز کن که توقف کردن در هنگام سرگردانى گمراهى بهتر از افتادن در کارهاى هولناک است. امر به معروف کن و خود نیز در شمار خوبان در آى، و منکر را با دست و زبانتانکار کن. و تا آنجا که مىتوانى بین خود و آنکه کار زشت انجام مىدهد جدایى انداز و در راه خدا تلاشگر واقعى باش و در راه پروردگار از سرزنش هیچ سرزنشگرى باک نداشته باش. و براى حق هر نوع دشوارى را تحمل نما و در دین تحقیق کن و در ناملایمات خود را به شکیبایى کردن عادت بده و چه اندازه زیباست صبر در راه پروردگار، و در همه کارها خود را به خدا سپار که پناهگاهى استوار و جایگاهى نیرومند است. درخواست خود را فقط به خدا اختصاص بده که عطا کردن و محروم ساختن هر دو به دست اوست. در کارهایت از خداوند زیاد طلب خیر کن و در باره وصیت من خوب فکر کن و روى از آن برنگردان که بهترین گفته سخنى است که منفعت داشته باشد و بدان در علمى که منفعت نباشد خیرى نخواهد بود و کسى هم از علمى که آموختن آن سزاوار نیست نفعى نمىبرد.
درباره بندگان خدا و شهرهاى او از خدا بترسید ، زیرا شما حتى در زمینهى مکانها و چهارپایان مورد سؤال قرار مىگیرید .
تو را از شتاب در کار و سخن نهى مىکنم .
به آزاد مرد هر چه تحمیل کنى ، تحمل مىکند و آن را باعث زیاد شدن شرافت خود مىداند مگر چیزى که جزئى از آزادى او را تنزل دهد که از آن امتناع دارد و به آن پاسخ نمی گوید .
بنده دیگرى مباش در حالیکه خداوند ترا آزاد قرار داده است .
فرزندانتان را به اخلاق خود مجبور نسازید زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شدهاند .
پیش از آنکه آیندگان از شما عبرت بگیرند شما از گذشتگان پند بگیرید .
از کیفرهائى که در اثر بدرفتارى ، بر ملل پیش از شما فرود آمده بترسید و در خوبى و بدى ، حالات آنان را بخاطر بیاورید و بترسید از اینکه مانند آنها باشید .
هیچ کس بیهوده آفریده نشده که هوسرانى کند ، و بىفایده رها نشده تا کار بىفایده انجام دهد .
به هیچ نعمتى نمىرسید مگر پس از رنج و آزار .
هیچ ثروتى جز بخاطر بخل یا حرام جمع نمىشود .
فرزندم ترا جزئى از خود بلکه همه وجود خویش یافتم تا آنجا که هر چه بر سرتو آید مثل آن است که بر سر من آمده و گویى اگر مرگ نزد تو آید مثل آن است که نزد من آمده، پس هر چه تو را رنج دهد مرا رنج خواهد داد و هر چه مورد علاقه تو است مورد علاقه من نیز هست از همین جهت برایت وصیّت نوشتم تا تو را پشتیبانى کند خواه من در کنار تو زنده باشم و یا از خانه دنیا کوچ کرده باشم. بنا بر این اى فرزندم ترا به ترس از خدا و همراهى مداوم با دستورات او و آبادانى دلت با یاد و ذکر او و چنگ زدن به ریسمان او سفارش مىنمایم و چه رشتهاى محکمتر و مطمئنتر از رشتهاى است که بین تو و پروردگارت وجود دارد، اگر تو بدان دست زنى؟ فرزندم دلت را هماره با موعظه زنده نگه دار و با دل نبستن به دنیا و زهد، آن را بمیران و آن را با یقین قوّت بخش و با حکمت نورانىاش کن و با یادآورى مرگ ذلیل و خوارش ساز و آن را به اقرار کردن به فناى دنیا وادار کن و به فجایع دنیا بینایش ساز و از دگرگونى روزگار و گردش شب و روز آن را بترسان و به او اخبار گذشتگان را بازگو کن و بدو آگاهى بده که بر سر در گذشتگان چه آمده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ